بهترين و هزاران مطالب خواندني

بهترين مطالب و جملات خواندني زيبا

  • حرفي از نام تو
  • حرفي از نام تو
  • ҖҖ     گره     ҖҖ
  • 777
  • 7

777

۱۶۰ بازديد
 

آن لحظه كه از نياز انسان          دارد نه كم از هواي حيوان
يك دانه ي گندم طلايي                                           از تشت طلا گرانبهاتر
در حادثه هاي ناگهاني                                                سالم ز مريض مبتلا تر
آسوده مباش كه بي نيازي                                   يك آن دگر پر از نيازي
آنجا كه تو فرعون زماني              در تيرس باد خزاني

 


777

۱۳۹ بازديد

 

شاهد كه سركشي نكند   ،   دلفريب نيست
فهم سخن به مردم دانا    گذاشتيم

در جستجوي يار دلازار   ،   كس نبود
اين رسم تازه را به جهان   ما    گذاشتيم

 


!!!!!! ستاره و سرب !!!!!!

۱۵۹ بازديد
 


تا سحر از پشت ديوار شب
اين ديوار ظلمت‌پوش
دم به دم پيغام سرخ مرگ
مي‌رسد بر گوش



من به خود مي‌پيچم از پژواك اين پيغام
من به دل مي‌لرزم از سرماي اين سرسام
من فرو مي‌ريزم از هم



مي‌شكافد قلب شب را نعره‌ي رگبار
مي‌جهد از هر طرف صدها شهاب سرخ، زرد
وز پي آن ناله‌هاي درد
مي‌پيچد ميان كوچه‌هاي سرد


زير آن آوار
تا ببينم آسمان، هستي، خدا
خوابند يا بيدار
چشم مي‌دوزم به اين ديوار
اين ديوار ظلمت‌پوش
وز هجوم درد
مي‌روم از هوش


آه ! آنجا:
هر گلوله مي‌شود روشن
يك ستاره مي‌شود خاموش!

 

 


به من نگو دوست دارم

۱۴۶ بازديد

 

حالا كه كار تو شده پر از نيرنگ و ريا
حالا كه دل تو شده فرسنگها دور از خدا
به من نگو دوست دارم كه باورم نمي‌شه
نگو فقط تو رو دارم كه باورم نمي‌شه

به من نگو دوست دارم كه باورم نمي‌شه
نگو فقط تو رو دارم كه باورم نمي‌شه

تو با اين چرب زبوني هي به من دروغ مي‌گي
مي‌خواهي گولم بزني هي به من دروغ مي‌گي
به من نگو دوست دارم كه باورم نمي‌شه
نگو فقط تو رو دارم كه باورم نمي‌شه

حالا كه كار تو شده پر از نيرنگ و ريا
حالا كه دل تو شده فرسنگها دور از خدا
به من نگو دوست دارم كه باورم نمي‌شه
نگو فقط تو رو دارم كه باورم نمي‌شه

به من نگو دوست دارم كه باورم نمي‌شه
نگو فقط تو رو دارم كه باورم نمي‌شه

تو با دل شكسته‌ام انقده جفا نكـــن
تو اگه دوستم نداري اينجوري بد تا نكن
به من نگو دوست دارم كه باورم نمي‌شه
نگو فقط تو رو دارم كه باورم نمـي‌شه

 


:::::: سر چشمه ::::::

۱۶۷ بازديد
 


پوستيني كهنه دارم من
يادگاري ژنده‌پير از روزگاراني غبارآلود
سالخورده‌ي جاودان‌مانند
مانده ميراث نياكانم مرا اين روزگارآلود


جز پدرم آيا كسي را مي‌شناسم من؟
كز نياكانم سخن گفتم
نزد آن قومي كه ذرات شرف در خانه‌ي خون‌شان
كرده جا را بهر هر چيز دگر، حتي براي آدميت، تنگ
خنده دارد از نياكاني سخن گفتن، كه من گفتم


جز پدرم آري
من نياي ديگري نشناختم هرگز
نيز او چون من سخن مي‌گفت
همچنين دنبال كن تا آن پدرجدم
كاندر اخم جنگلي، خميازه‌ي كوهي
روز و شب مي‌گشت، يا مي‌خفت



اين دبير گيج و گول و كوردل: تاريخ
تا مُذهب دفترش را گاهگه مي‌خواست
با پريشان سرگذشتي از نياكانم بيالايد،
رعشه مي‌افتادش اندر دست.
در بنان درفشانش كلك شيرين سلك مي‌لرزيد
حبرش اندر محبر پرليقه چون سنگ سيه مي‌بست
زانكه فرياد امير عادلي چون رعد برمي‌خاست
"
هان، كجايي اي عموي مهربان! بنويس
ماه نو را دوش ما، با چاكران، در نيم‌شب ديديم
ماديان سرخ‌يال ما سه كرت تا سحر زائيد
در كدامين عهد بوده‌ست اين‌چنين، يا آن‌چنان، بنويس


ليك هيچت غم مباد از اين
اي عموي مهربان، تاريخ!
پوستيني كهنه دارم من كه مي‌گويد
از نياكانم برايم داستان، تاريخ!


من يقين دارم كه در رگهاي من خون رسولي يا امامي نيست
نيز خون هيچ خان و پادشاهي نيست
وين نديم ژنده‌پيرم دوش با من گفت
كاندرين بي‌فخر بودن‌ها گناهي نيست
پوستيني كهنه دارم من
سالخوردي جاودان‌مانند
مرده‌ريگي داستان‌گوي از نياكانم، كه شب تا روز
گويدم چون و نگويد چند


سال‌ها زين پيشتر در ساحل پرحاصل جيحون
بس پدرم از جان و دل كوشيد
تا مگر كاين پوستين را نو كند بنياد
او چنين مي‌گفت و بودش ياد
"
داشت كم‌كم شبكلاه و جبه من نوترك مي‌شد
كشتگاهم برگ و بر مي‌داد
ناگهان توفان خشمي باشكوه و سرخگون برخاست
من سپردم زورق خود را به آن توفان و گفتم هر چه بادا باد
تا گشودم چشم ديدم تشنه‌لب بر ساحل خشك كشفرودم
پوستين كهنه‌ي ديرينه‌ام با من
اندرون، ناچار، مالامال نور معرفت شد باز
هم بدان‌سان كز ازل بودم"
باز او ماند و سه پستان و گل زوفا
باز او ماند و سكنگور و سيه‌ دانه
و آن بائين حجره‌زاراني
كانچه بيني در كتاب تحفه‌ي هندي
هر يكي خوابيده او را در يكي خانه


روز رحلت پوستينش را بما بخشيد
ما پس از او پنج تن بوديم
من بسان كاروان‌سالارشان بودم.
-
كاروان‌سالار ره‌نشناس -
اوفتان و خيزان
تا بدين غايت كه بيني راه پيموديم



سالها زين پيشتر من نيز
خواستم كاين پوستين را نو كنم بنياد
با هزاران آستين چركين ديگر بركشيدم از جگر فرياد:
"
اين مباد! آن باد!"
ناگهان توفان بي‌رحمي سيه برخاست ...


پوستيني كهنه دارم من
يادگار از روزگاراني غبارآلود
مانده ميراث از نياكانم مرا اين روزگارآلود
هاي، فرزندم! بشنو و هشدار
بعد من اين سالخورد جاودان‌مانند
با بر و دوش تو دارد كار
ليك هيچت غم مباد از اين
كو، كدامين جبه‌ي زربفت رنگين مي‌شناسي تو
كز مرقع پوستين كهنه‌ي من پاك‌تر باشد؟
با كدامين خلعتش آيا بدل سازم
كه‌م نه در سودا ضرر باشد؟
آي دختر جان!
همچنانش پاك و دور از رقعه‌ي آلودگان مي‌دار

 

 


=== روزگار نامهربون ===

۱۶۱ بازديد
 

زندگي اي روزگار اي چرخ گردون
توي سينه قلبم رو اين قدر نلرزون
اي فلك اي باني افسونگريها
با دلم كمتر كن اين بازيگريها

هر كه هستي هر چه هستي
بس كن اين نامهربوني

هر كه هستي هر چه هستي
بس كن اين نامهربوني

روزگار اي شاهد ويروني ما
خشم و قهرت باعث حيروني ما
اي فلك بس كن ديگه آتيش نسوزون
روي زخمهامون ديگه نمك نپاشون

هر كه هستي هر چه هستي
بس كن اين نامهربوني

هر كه هستي هر چه هستي
بس كن اين نامهربوني

گاهي زشتي گاهي خوبي هم طلوعي هم غروبي
بعضي وقتها مهربوني بعضي وقتها خصم جوني
اما وقتي سر قهري بدتر از تلخي زهري
تو كي هستي تو چي هستي هوشياري يا كه مستي

هر كه هستي هر چه هستي
بس كن اين نامهربوني

هر كه هستي هر چه هستي
بس كن اين نامهربوني

اي كه حيروني تو از سر سختي ما
شايد آزارت مي‌ده خوشبختي ما
اي فلك بس كن ديگه آتيش نسوزون
روي زخمهامون ديگه نمك نپاشون
روزگار اي شاهد ويروني ما
خشم و قهرت باعث حيروني ما

هر كه هستي هر چه هستي
بس كن اين نامهربوني

هر كه هستي هر چه هستي
بس كن اين نامهربوني

 

 


نشاني از تو مي‌بينم ....

۱۵۴ بازديد

 

نمي‌داني كه من در هر ستاره كه مه را تا سحر يار و نديم است
و يا در چهره سرخ شقايق كه خود بازيچه دست نسيم است

نشاني از تو مي‌بينم سراغي از تو مي‌گيرم
نشاني از تو مي‌بينم سراغي از تو مي‌گيرم

نمي‌داني كه من در قطره اشك كه روزي مظهر خشم تو بوده
ويا در شط خونين افقها كه روزي منظر چشم تو بوده

نشاني از تو مي‌بينم سراغي از تو مي‌گيرم
نشاني از تو مي‌بينم سراغي از تو مي‌گيرم

در اندوه غريبان در آه بي‌نسيبان
در آن شبنم در آن گل در عشق پاك بلبل
در ايام بهاران در آب چشمه‌ساران
در آن سرگشتگي‌ها در اين گم‌گشتگي‌ها

نشاني از تو مي‌بينم سراغي از تو مي‌گيرم
نشاني از تو مي‌بينم سراغي از تو مي‌گيرم

من اينك در رواق كهكشانها در آواي حزين كاروانها
درآن رنگين كمان پير و خسته در آن اشكي كه بر مژگان نشسته
درآن جامي كه خالي مانده از مي در آوايي كه برمي‌خيزد از ني

نشاني از تو مي‌بينم سراغي از تو مي‌گيرم
نشاني از تو مي‌بينم سراغي از تو مي‌گيرم

 

 


×××××× 77 ××××××

۱۴۵ بازديد
 

با تو آسان ميشد از دستِ سياهي ها    گريخت
رو بسوي ظلمتِ شب هاي بي فردا گريخت
بي تو اي آزادي   ،  اي والا كلام   ،   گر نباشي در ميان
بايد كه از دنيا گريخت       ....

 


^^^^^‌ گل بارون زده ^^^^^^

۱۶۴ بازديد
 

گل بارون زده من گل ياس نازنينم

مي‌شكنم پژمرده مي‌شم نذار اشكهات رو ببينم

تا هميشه تورو داشتن ، داشتن تمام دنياست

از تو و اسم تو گفتن ، بهترين همه حرفاست

با تو، با تو اگه باشم وحشت از مردن ندارم

لحظه‌هام پُر مي‌شه از تو وقت غم خوردن ندارم

اي غزلواره دلتنگ كه همه تنت كلامه

هنوز هم با گل گونه‌ات شرم اولين سلامه

اي تو جاري توي شعرم مثل عشق و خون و حسرت

دفتر شعر من از تو سبد خاطره‌هامه

اي گل شكسته ساقه گل پرپركه به ياد هجرت پرنده‌هايي

توي يأس مبهم چشمهات مي‌بينمكه به فكر يك سفر به انتهايي

سر به ‌زير دل‌شكسته نازنينم

اگه ساده‌است واسه تو گذشتن از من

مرثيه سر كن براي رفتن من

آخه مرگه واسه من از تو گذشتن

با تو ، با تو اگه باشم وحشت از مردن ندارم

لحظه‌هام پُر مي‌شه از تو وقت غم خوردن ندارم

گل بارون زده من اگه دلتنگم و خسته

اگه كوچيدن طوفان ساقه منم شكسته

مي‌تونم خستگي‌هات رو از تن پاكت بگيرم

مي‌تونم براي خوبيت واسه سادگيت بميرم

 

 


حسودي

۱۴۰ بازديد
 

تو سينه اين دل من ميخواد آتيش بگيره
مونده سر دوراهي چه راهي پيش بگيره

يكي حالا پيدا شده قدر اونو ميدونه
رگ خواب يار منو رقيب من ميدونه
يكي حالا پيدا شده قدر اونو ميدونه
رگ خواب يار منو رقيب من ميدونه

واي دارم آتيش ميگيرم
ديگه از غصه و غم
دلم ميخواد بميرم
واي اگه برگرده پيشم
براش پروانه ميشم
ازش جدا نميشم
نمي تونه مرغ دلم از حسودي بخونه
نمي دونه روي كدوم شاخه بايد بمونه

اگه يه روز ببينم كسي براش ميميره
حسودي رو مياره دلم آتيش ميگيره
ميترسم حرفاي خوبي توي گوشش بخونه
ميترسم اون تا به سحر تو خلوتش بمونه
واي دارم آتيش ميگيرم
ديگه از غصه و غم
دلم ميخواد بميرم
واي اگه برگرده پيشم
براش پروانه ميشم
ازش جدا نميشم
يكي حالا پيدا شده قدر اونو ميدونه
رگ خواب يار منو رقيب من ميدونه

يكي حالا پيدا شده قدر اونو ميدونه
رگ خواب يار منو رقيب من ميدون