بهترين و هزاران مطالب خواندني

بهترين مطالب و جملات خواندني زيبا

  • حرفي از نام تو
  • حرفي از نام تو
  • ҖҖ     گره     ҖҖ
  • 777
  • 7

::::=::: جاده مرا دور مي كند :::=::::

۱۴۶ بازديد

 

از جاده مي پرسم
از سايه اي كه قدم هايم را از بر است
نمي دانم از كجاي آمدن مي آيم
كه تا همين جاي راه
فقط يك سايه با من آمده
است
كه از سي سالگي
فقط يك سوال گمشده مي داند
از ماه مي پرسم
كه روزهاي تا آمدن دنيا را از بر است
كودكي هاي من در كجاي تا سي سالگي گم شد؟
جاده مادرم را دور مي كند
و غروب يكي از همين شعرها بود
كه پدر
رو به آفتاب مرد
و كودكي هاي من
در سي سالگي چه
زود تمام شد
از جاده مي پرسم
كه مرا دور مي كند
كجاي پيچ درختان و فراموشي آفتاب
راه ، به تنهاترين خانه ي جهان مي رسد ؟
 
كودكي در اتاق مستطيل
تا سي سالگي را صدا مي كند
و جاده ها چه قدر عجيب اند
كه به هيچ سوالي جواب نمي دهند
كه در هيچ جاي رفتن نمي
ميرند
در امتداد اين گمشدن
هي سوال مي كنم و باز
جاده مرا دور مي كند
تا اتاق مستطيل
بايد از فراموشي نه آفتاب
كه از فراموشي دير سالگي بگذرم

 

 

هيوا مسيح


آشنايي با تست متدها ASTM

۲۵۴ بازديد

آشنايي با تست متدها :

 

 

American Society for Testing and Material)) ASTM

 

معرفي

سازمان ASTM يكي از بزرگترين سازمانهاي توسعه استاندارد در جهان مي باشد كه يك منبع مورد اعتماد براي استانداردهاي فني براي مواد، محصولات، سيستمها و سرويسها ميباشد ، استانداردهاي بين المللي ASTM نقش مهمي براي توليد اطلاعاتي كه طراحي، توليد و تجارت را در اقتصاد جهاني هدايت مي كند، ايفا ميكند.

اين سازمان يك سازمان غير انتفاعي است كه مجالي را براي توليد كنندها، مصرف كنندها و مصرف كنندهاي نهايي فراهم مي كند تا اينكه استانداردهايي را براي مواد، محصولات، سيستمها و سرويسها بنويسند.

 

تاريخچه ASTM

 

تا قبل از قرن نوزدهم و انقلاب صنعتي صنعتگران به سازندگان به زبان خيلي ساده نوع مواد مطلوب و مورد نياز خود را مي گفتند. مثلا كشتي سازها معمولا شناورهايشان را از چوب بلوط زنده كه نسبت به بلوط سفيد در اروپا آمريكاي شمالي سفتتر و سخت تر بود تهيه مي كردند زيرا آنها  به طور تجربي مي دانستند كه بلوط زنده، بادوام تر است. تجربه صنعتي در واقع نقش كليدي داشت چون صنعتگران وسيله اي براي اندازه گيري قدرت كششي و تركيب شيميايي و ديگر خواص مواد را نداشتند.

انقلاب صنعتي يك فصل جديد در تاريخ خواص مواد باز كرد ، سازندگان لوكوموتيو، ريلهاي راه آهن و سازندگان موتور بخار مي خواستند كه از مواد جديد استفاده كنند. به عنوان مثال شركت فولاد بيسمار ديگر نمي توانست به تجربه صنعتي قرن گذشته اعتماد كند،مواد جديد و تكنولوژيها جديدي ابداع شده كه نياز به اظهارنظر فني و تكنولوژيكي داشتند. بهر حال سازندگان با مشكلات كيفي مواجه مي شدند چون ريل سازها از مواد نا مرغوب استفاده مي كردند و ريلهاي آمريكايي ضعيف ساخته مي شدند و بعضي از كمپانيها ، واردات از انگليس را ترجيح مي دادند كه البته گرانتر ولي قابل اعتمادتر بود.

براي اجتناب ازچنين مشكلاتي، تعدادي از كارخانه دارها جزئيات خواص موادي را كه مي خواستند منتشر مي كردند و از تهيه كنندگان آن، مي خواستند كه خودشان را با آنها هماهنگ كنند. مثلا جمهوري آرسنال وقتيكه سفارش فولاد براي ساختن اسلحه مي داد در آن سفارش چندين برگه از جزئيات خواص شيميايي و فيزيكي فولاد مورد نظر را نيز ارائه مي كرد و دولت مركزي همچنين از سازندگان فولاد مي خواست كه از هر بچ توليدي خود نمونه گرفته و آن را در معرض تستهاي ساده مانند قدرت كششي و الاسيته قرار دهند.

راه آهن پنسيلوانيا، بزرگترين شركت قرن نوزدهم، نقش كليدي براي در خواست استاندارد و جزئيات و خواص مواد را داشت. تلاشهاي آنها در اين حوزه ابتدا به وسيله دكتر چالز دادلي Charles Dudley آغاز شد كه دكترايش را از دانشگاه Yale در 1874 گرفته بود كه بعدا نيروي محركه اي براي تشكيل سازمانASTM شد.

دادلي بخش شيمي را در راه آهن تاسيس كرد كه درباره ويژگي فني نفت ، رنگ ، فولاد و ديگر مواد در راه آهن پنسيلوانيا تحقيق مي كرد بر اساس اين تحقيقات، دادلي خصوصيات استاندارد مواد را براي توليد كنندگان فولاد منتشر كرد. در سال 1878 او اولين گزارش تركيب شيميايي و ويژگيهاي فيزيكي ريلهاي فولادي را، كه در ان مقاومت انواع مختلف فولادهاي ريلي اناليز شده بود،منتشر كرد.

تحقيقات او نشان مي داد كه فولاد نرم بكار رفته در ريل باعث دوام بيشتري  نسبت به فولاد سخت مي شود و دادلي يك فرمول بهينه براي فولاد نرم براي راه آهن پنسيلوانيا ارائه كرد گزارش او باعث اعتراضات صاحب صنايع فولاد شدكاربرد فرمول جديد دادلي باعث مي شد كه آنها هزينه بيشتري براي توليد محصولات بپردازند.آنها نظارت بركنترل كيفيت محصولاتشان و بررسي خصوصيات فولاد را از طرف مشتريان نوعي فضولي و دخالت در كار خود تلقي مي كردند. اين پاسخ نا اميد كننده به اولين گزارش، دادلي را برانگيخت كه با بر پايي جلسات گفتگو بين مشتريها و توليد كنندگان مساله را حل كند و بر پايي هر جلسه باعث مي شد كه مطالب بيشتري از يكديگر فرا بگيرند.

توليد كننده هاي فو لاد دانش بيشتري از توليد عملياتي محصول و قيمت تمام شده نسبت به مشتريها داشتند و در عوض سازندگان لوكوموتيوها،  ريلهاي راه آهن و ديگر مصرف كنندگان صنايع فو لادي در مورد عملكرد و كيفيت مواد اطلاعات بيشتري داشتند.

و اين مي توانست به تو ليد كنندگان براي توليد با كيفيت تر ريلها، ستونها و ... كمك كند.

شروع به كار لوكوموتيوهاي با قدرت بالاتر و ترنهايي با طول بيشتر  به خريداران انگيزه بيشتري داد تا با سازندگان تعامل بيشتر و نزديكتري داشته باشند اما نبود يك همكاري ميان سازندگان و مصرف كنندگان ريلهاي فولادي خسارت زيادي به چنين توسعه اي ميزند.

تلاشهاي دادلي بر حل چنين مشكلات ظاهرا سخت به مرور زمان منجر به تشكيل ASTM شد ، براي ساختن يك اجماع و توافق عام بر روي استانداردهاي مواد صنعتي تاسيس اين سازمان در 1898 به مرور شروع شد.

تجربيات دادلي در طول دهه 1880 در رفتارهاي مخالف كه راه آهن پنسيلوانيا با سازندگان فولاد داشتند او را به سمت تشكيل يك سيستمي از كميته هاي تكنيكي هدايت كرد.

اين كميته ها نمايندگان را ترغيب مي كردند كه در جلسات متعدد شركت كرده براي اينكه به Specification  هاي روشهاي تست مواد دست پيدا كنند و به يك اجماع كلي و قابل قبول همه برسند.

فراخوان دادلي براي ساختن يك اجماع در ملاقات هايي به انجمن شيمي آمريكا ، كنگره راه آهن بين المللي زمينه مناسبي در جامعه مهندسين آمريكا فراهم اورد و در نهايت ايده هاي او منجر به تشكيل   International Associational Testing Material (IATM)شد كه گروههاي كاري براي شرح تست متدها براي آهن ، فولاد يا ديگر مواد را تشكيل مي دادند.

 در 16 ژوئن 1898 و 70 عضو IATM   در فيلادلفيا تصميم به تشكيل شاخه آمريكايي از IATM براي مواد مورد تست گرفتند.

اولين گروه فني بخش آمريكايي بر روي فولاد يك سري از شرح ها را روي تست كردن و استاندارد مواد براي صنعت راه آهن آغاز كردند در طول دو سال اين گروهها،Spec هايي را براي فولاد استفاده شده در ساختمانها، صفحات بويلر ،پلها استخراج كردند يكي از اولين Spec هاي استاندارد در تاريخ اين سازمان ، ساختار فولاد براي پلسازي بود كه تائيد شد و براي موافقت نهايي براي همه اعضا در يك جلسه در سال1901 فرستاده شد.

بيشتر اعضاي كميته هاي ASTM دانشمندان و مهندساني بودند كه بوسيله دولت فدرال و سازمانهاي صنعتي استخدام شده بودند كميته A-1 بر روي فولاد و ديگر زير گروهها كه هسته مركزي ASTM را تشكيل دادند شامل متالوژيست ها ، شيميست ها،مهندسان راه آهن و آرشيتكت ها بودند.

به عنوان مثال طرف توليد كنندگان، نمايندگان از صنايع بزرگ آمريكا ،Bethlehemو Midvale و چند موسسه كوچكتر بودند، كه آنها به گروههايي كه مصرف كننده نهايي ناميده مي شدند و خريدار ماده به شمار مي رفتند ملحق مي شدند و آنها نيز دانشمنداني از راه آهن مركزي نيويورك، جنرال الكتريك و ديگر مصرف كنندگان فولاد بودند.

 بعد از ورود به قرن جديد ASTM ، با همان هدفي كه صنايع فولاد دنبال كردند كميته هاي جديدي را تشكيل داد و به رشد روز افزون نياز به استاندارد در ساير حوزه ها پاسخ مي دادند.

به عنوان مثال گروه C1 براي مطالعه و بررسي در مورد صنايع سيمان ، آهك ، محصولات خاك رس در 1903 تشكيل شد كه نقش كليدي براي استاندارد كردن روشهاي تست روي سيمان و بتون ايفا مي كرد.

  ASTM همچنان به كار خود در گستره وسيعي از صنايع كه در زير چتر ASTM گرد مي آيند ،براي اينكه مسائل مربوط به استاندارد سازي خود را حل كنند، ادا مه مي دهد.

در سالهاي اخير از حوزه هايي مانند ايمني در تفريحات هوايي تا نصب فيبر نوري در تاسيسات زير زميني همگي براي انتخاب استانداردهايشان از ASTM كمك گرفته اند.

استانداردهايي كه در ASTM توسعه پيدا كرده اند از كار بيشتر از 30000 عضو ASTM بدست آمده است، اين تيم ماهر نمايندگاني از توليد كنندگان، مصرف كنندگان دولت و آكادميهايي از بيش از 120 كشور جهان مي باشند. حضور در ASTM براي همه افراد با توجه به موارد مورد علاقه اشان در سراسر جهان امكان پذير مي باشد.

 

 

1997 Annual Book of ASTM Standards:

 

 

كتاب سال  1997استانداردهاي ASTM، از 72 جلد تشكيل شده است كه اين 72 جلد در 16 بخش تقسيم شده است.

 مثلا بخش اول شامل 7 جلد مي باشد و يا بخش دوم از 4 جلد تشكيل شده است.

انواع مختلف استانداردهاي ASTM داراي يك انعطاف پذيري در شكل و فرم و قابل استفاده براي هزاران استفاده كننده مي باشندو بر اساس نوع  استفاده توسعه مي يابد.

در هر استاندارد اصطلاحاتي تكرار  مي شود كه در اينجا توضيح داده مي شود.

Guide- در حاليكه practice (تمرين) يك روش استفاده كلي را تجويز و تعيين مي كند.

يك guide كه در مدارك ASTM مي آيد فقط يك مسير را مشخص مي كند هدف از آن راهنمايي بر اساس اتفاق آرا مي باشد اما به عنوان يك روش يا Procedure به حساب نمي آيد.

Guide فقط باعث افزايش آگاهي از تكنيكهاي قابل دسترس براي استفاده كننده در يك حوزه كاري مي شود كه مي توان اطلاعات بعدي از آن گرفته شود و استانداردهاي بعدي از آن اخذ گردد.

Practice- يك روش نهايي براي اجراي يك يا چند مورد مشخص مي كند كه منجر به نتيجه نمي گردد در مقايسه باTest Method

مثالهايي از Practice شامل  روشهايي براي انتقال برنامه هاي تست داخل آزمايشگاه يا براي اظهار روشهاي نمونه گيري، روشهاي محاسبه دقت و Bias، روشهايي براي كاربرد، بازرسي ، نصب ، تعميرات و كار با دستگاههاي آزمايشگاه مي باشد.

 

Specification :

يك بيان دقيق از يك سري نيازمنديهاو معيارهايي كه براي مواداوليه ،محصول، سيستم و ... تعريف و تعيين شده است.

Terminology:

يك مدركي كه شامل تعاريفي  از اصطلاحات، شرح علائم اختصاري و مخففها مي باشد.

Test Method:

يك روش نهايي براي تعيين ، اندازه گيري و ارزيابي كيفيت، كاراكترها و ويژگي مواد، محصول و سيستم و ... كه به يك نتيجه مشخص هم مي رسد( در مقايسه با practice).

 

 

 

 

استفاده از  Annual Book:

 

 استانداردها در هر جمله به ترتيب  حروف الفبا در هر جلد چيده مي شوند چيده مي شوند بجز براي جلدهاي 11.01و11.02و5.04 كه بر اساس موضوع چيده مي شوند. جلدهاي 3.06و 5.03و 6.03ابتدا بر اساس كميته و سپس بر اساس حروف الفبا چيده شده اند. هر جلد داراي  جدولي است  كه استانداردها را به ترتيب حروف الفبايي مرتب كرده است و يك ليست بر اساس موضوع استانداردها را بر اساس موضوع تقسيم بندي كرده است يك Index از موضوعات استانداردها در هر جلد در انتهاي آن قرار داده شده است.

 

استفاده از Index   :

 

استانداردها ابتدا بر اساس موضوع به ترتيب حروف الفبا مرتب شده است كه subject index ناميده مي شود كه پس از پيدا كردن موضوع شماره ASTM آورده شده است و در پرانتز جلد مر بوطه نيز نوشته مي شود.هر موضوع اصلي ابتدا به صورت Bold نمايش داده شده است كه در زير ان موضوعات مربوط به آن به صورت كم رنگتر ديده مي شود.

دومين طبقه بندي استاندارها بر اساس كميته هاي ASTM مي باشد كه در آخر Index آورده مي شود و ازA تا F را شامل ميشود.

 

روش نامگذاري متدها:

 

 هراستاندارد  ASTM يك شماره منحصر به خود را دارد ، كه ان شامل ميشود يك حرف بزرگ كه نشان دهنده دسته بندي ان استاندارد يا كميته هاي كاري كه آن را منتشر كرده اند  مي باشد.

كه د رذيل اورده ميشود.

 

 

 

علائم اختصاري كميته هاي ASTM:

 

A: Ferrous material

 

B: Non Ferrous material

 

C: Commentates ceramic concrete masonry material

 

D: Miscellaneous material

 

E: Miscellaneous Subjects

 

F: Materials for specific application

 

G: Corrosion Deterioration Degradation Materials

 

ES: Emergency Standards

 

P: Proposals

 

P S: Provisional Standard

 

بعد از اين حروف يك شماره سريال كه منحصر به همان استاندارد است آورده ميشود وسپس با يك فاصله سال انتشار آن تست متد نوشته مي شود .در هر شماره تست ،  عدد مربوط به سال عددي است كه نشان دهنده سال اقتباس يا انتشار  آن استاندارد  مي باشد .

اگر بعد ازعدد سال حرف  آورده شود نشان دهنده اين است كه در آن سال بيشتر از يك بار مورد بازبيني فرارگرفته است مثلا 97a يعني اينكه اين تست متد نسخه دوم آن در سال 97 است و97b نسخه سوم و...

در صورتيكه حرفε نوشته شود مربوط به تغييرات يا اصلاحات نوشتاري يا اديت كردن مي باشد؛ مثلا1 ε مربوط به اولين اصلاح يا 2εدومين اصلاح نوشتاري.

 

مثال:

 

ASTM D 5136-96

در اين مثال حرفD  نشان دهنده گروه وطبقه اين استاندارد است عدد 5136 شماره سريال اين استاندارد است كه منحصر به همين تست متد مي باشد ، وعدد96  سال اقتباس آن يا به نوعي انتشار آن ميباشد.

 

در اينجا نام تعداديي ديگر از استاندارد ها كه معمولا در آزمايشگاهها ومراكز تحقيق استفاده ميشود به همراه علائم اختصاري آنها آورده ميشود:

 

APHA: American Public Health Association

 

G PA: Gas Processor Association

 

EPA: Environmental Protection Agency

 

UOP: Universal Oil Product

 

BP: British Petroleum

 

IPS: Iranian Petroleum Standard

 

 

 

 

ماخذ و منابع :

 

سايت  

":":":" پرنده و طناب ":":":":"

۱۷۱ بازديد

 

پشت پنجره ام را كوبيد
گفتم كه هستي ؟
گفت : آفتاب
بي اعتنا طناب را آماده كردم
پشت پنجره ام را كوبيد
گفتم كه هستي ؟
گفت : ماه
بي اعتنا طناب را آماده كردم
پشت پنجره ام را كوبيدند
گفتم كه هستيد ؟
گفتند همه ي ستارگان دنيا
بي اعتنا طناب را آماده كردم
پشت پنجره ام را كوبيد
گفتم كه هستي ؟
گفت : يك پرنده آزادي
من پنجره را با اشتياق باز كردم

 


ارد بزرگ

۱۷۵ بازديد

 

دراين دنياي وانفسا

گهي ويران گهي شيدا

گهي آواره ي دهري

گهي جا مانده در دنيا


رهم تاريك و گه خاموش

نه گرمي هاي يك آغوش

چه افسرده رهي رفتم

به قلبي خسته و مدهوش


نه نوري در ره تارم

نه شمعي در شب زارم

نه مهري تا كه جان گيرد

درآن قلب ِ گرفتارم


دراين ره وه چه بيهوده

نه دلخوش يا كه آسوده

رهي رفتم , بسي گُمره

به دل صد غصه آلوده


بناگه نور رخشاني

توگوئي در زمستاني

بدل گرميِ بودن داد

به دل زآن درد و ويراني


از او بس پرس وجو كردم

ز او دل زيرورو كردم

به عشقي با كلام او

به" شيدائي "چه خو كردم


كلامش آسماني بود

چو اكسير جواني بود

به نامش " زندگاني " بود

و " نام او جهاني" بود


سخن از "مرد " دوران است

چو فكرش مايه ي جان است

ميان هركلام او

تو گوئي راز پنهان است


در اين دنيا دراين برزن

ز نام "او" بگو با من

بخوان" انديشه ي" او را

به عشق دل, ز جان و تن


بگو: " اُرد بزرگ " ما

چه مي گويد در اين دنيا

"كلامِ او" چو آئين است

سخن در هر سخن گويا


سخن؛ حرفِ منو ما نيست

سخن ,از رنجِ فردا نيست

سخن," انديشه اي ناب "است

چنين "انديشه "هرجا نيست


كلامش روح جاويدان

وجودش مظهر ايمان

خداي فكر و انديشه

به نام " اُرد" اين ايران


كلامش روح هر شادي

به ويراني چو" آبادي"

بخوان در هر كلام او

پيام سرخ "آزادي

 


×× با اين غرور بلند ××

۱۷۰ بازديد
 

در بقعه هاي ساكت بودن
همراه خوب من
آن شال سبز كبر را
بدرود بيفكن
و با تمامي وسعت انسانيت بگو
كه ما باغي اين
باغي چنان بزرگ و سبز
كه دنيا
در زير سايه اش
خواب هزار ساله ي خود را
خميازه مي كشد
در بقعه هاي خامش بودن
از جوار ضريح
چندي است
طنين ضربه ي برخاستن بزرگ ترا نمي شنوم
همراه خوب من
از پله هاي بلند غرورت
بگير دست مرا
تا قلب شب بشكافيم
و با رداي سپيده
به رقص برخيزيم
همراه خوب من
با اين غرور بلندت
در سرزمين يائسه ها
تو تمامي خود نرفته اي بر باد
اينك
به رزيش رگبار سرخگونه ي خنجر
دست مرابگير
تا از پل نگاه صادقانه ي مردم
به آفتاب
سفر كنيم

 

 


""""" پرنده خيس """""

۱۵۵ بازديد

 

مي داني
پرنده را بي دليل اعدام مي كني؟
در ژرف تو
آينه ايست
كه قفس ها را انعكاس مي دهد
و دستان تو محلولي ست
كه انجماد روز را
در حوضچه ي شب غرق مي كند
اي صميمي
ديگر زندگي را نمي توان
در فرو مردن يك برگ
با شكفتن يك گل
يا پريدن يك پرنده ديد
ما در حجم كوچك خود رسوب مي كنيم
آيا شود كه باز درختان جواني را
در راستاي خيابان
پرورش دهيم
و صندوق هاي زرد پست
سنگين
ز غمنامه هاي زمانه نباشند ؟
در سرزميني كه عشق آهني ست
انتظار معجزه را بعيد مي دانم
باغبان مفلوك چه هديه اي دارد ؟
پرندگان
از شاخه هاي خشك پرواز مي كنند
آن مرد زردپوش
كه تنها و بي وقفه گام مي زند
با كوچه هاي ورود ممنوع
با خانه هاي به اجاره داده مي شود
چه خواهد كرد
سرزميني را كه دوستش مي داريم ؟
پرندگان همه خيس اند
و گفتگويي از پريدن نيست
در سرزمين ما
پرندگان همه خيس اند
در سرزميني كه عشق كاغذي است
انتظار معجزه را بعيد مي دانم

 

خسرو گلسرخى


........... آهنـگ كـــوچ ........

۱۶۲ بازديد
 

آسمان ابري نيست !

و زمستان هم

دل من اما غمگين است

چشم من اما باراني

 

بوي غربت دارد

كوچه ي تنبل پر همهمه مان

بوي هجرت دارد

چمدانِ خسته ي من

و هواي گريه

مادر كور دم مردن من

قصد هجرت دارم

به كجا بايد رفت ؟

 

بروم

بروم

قايقي از رنج بسازم

و بهاري از عشق

بين ما دريايي ست

كه نخواهد خشكيد

بين ما صحرايي ست

كه نخواهد روياند

 

من اگر مي دانستم

من اگر مي دانستم

به كجا بايد رفت ؟

چمدانم را مي بستم

و از اينجا مي رفتم

 

قصد هجرت دارم

دل من مي گويد :

دل به دريا بزنم

و به آن شبه جزيره بروم

ميوه ي تازه ي اميد بچينم

دل من مي گويد :

سر به صحرا بزنم

بروم شهر سپيداران

و سپيديها را

ارمغان آورم، آه

چه خيال خامي دارم ! نه ؟

 

قصد هجرت دارم

به كجا بايد رفت

به كجايي كه در آن

آسمان ابري باشد

و زمستان هم

دل غمگين اما نه

 

با تو ام اي ياور

اي دوست

تو اگر سنگر امنيت من بودي

من هواي رفتن را ...

من هراس ماندن را ...

 

پيش تو مي ماندم

و بيابانها را

بارور مي كرديم

چه خيال خامي دارم ! نه ؟

 

بوي هجرت دارد

چمدان خسته ي من

و هواي گريه

مادر كور دم مردن من

قصد هجرت دارم

به كجا بايد رفت ؟

 

 


ايرج جنتي عطايي

۱۷۲ بازديد
بايوگرافي  ايرج جنتي عطايي :

 

 

ايرج جنتي عطايي، ترانه سرا، نمايشنامه نويس و كارگردان بزرگ ايراني در ۱۹  دي ماه ۱۳۲۵ به دنيا آمده، در دانشكده هنرهاي دراماتيك دانشگاه تهران و همچنين كالج چلسي دانشگاه لندن تئاتر و جامعه‌شناسي هنر خوانده و از بنيان‌گزاران (گروه تئاتر مزدك) است.

جايزه ادبي "فروغ فرخزاد" به خاطر "ارزشهاي هنري و اجتماعي ترانه‌هاي ايرج جنتي عطايي و به خاطر كوشش‌هاي بي‌دريغ او در راه فزوني فكر و توسعه و فرهنگ از طريق موسيقي" در سال ۱۳۵۱ به او تعلق گرفت. او اين جايزه را به عنوان اعتراض به شيوه حاكم بر گزينش نامزدهاي دريافت جايزه، پس داد.
ترانه‌هاي ماندگاري همچون "گل سرخ"، "جنگل"، "خونه"، "بن بست"، "دريايي"، "ياور هميشه مومن"،"مرا به خانه‌ام ببر"، "گريه نكن"، "ستاره‌هاي سربي"، "طلوع كن"، "رازقي پرپر شد" و دهها ترانه‌ي شنيدني ديگر از او چهره‌اي ماندگار در تاريخ ترانه‌ي معاصر ساخته است.

 


عمده‌ترين شاخصه‌هاي ترانه‌هاي او شاعرانگي زبان، تازگي تصاوير و محوريت مسائل اجتماعي است. اجتناب از شعارزدگي و همچنين داشتن خط فكري ثابت و آشكار، ترانه‌هاي اجتماعي او را به ماندگارترين آثار اين عرصه بدل كرده است. بسياري از عاشقانه‌ترين ترانه‌هاي تاريخ موسيقي ما هم امضاي جنتي عطايي را با خود دارند، ترانه‌هايي همچون "پل" و "خوابم يا بيدارم". به نظر مي‌رسد تسلط جنتي عطايي بر ادبيات معاصر و شعر شاعراني چون "اخوان ثالث" و "شاملو" ترانه‌هايش را از حسي تازه و زباني نوگرا آكنده كرده است. اين نوگرايي و تلاش براي تجربه‌ي عرصه‌هاي تازه به خلق ترانه‌هايي دلنشين انجاميده است كه در سال گذشته آنها را در آلبومهاي "شب نيلوفري" با موسيقي "سياوش قميشي" و صداي "ابي" و "يك قطره دريا" با موسيقي و صداي "بيژن مرتضوي" شنيديم.

ايرج جنتي عطايي در عرصه‌ي نمايش نيز از بزرگان معاصر است. نمايشنامه‌هايي همچون "پرومته در اوين"-"رستمي ديگر اسفندياري ديگر"-"پروانه‌اي در مشت"- "رفت و برگشت" و ...از آثار ماندگار اوست. همچنين "در قفس كردن باد" – "ترانه ممنوع" – "دژخيم" و "پناه دادن به دشمن" نام فيلمنامه‌هايي است كه ايرج جنتي عطايي براي "انستيتوي فيلم بريتانيا" "One eyed dog" و "بي بي سي" نوشته است.

 


بيوگرافي و زندگينامه مهدي اخوان ثالث ( م - اميد )

۱۷۸ بازديد
 

 

بيوگرافي و زندگينامه مهدي اخوان ثالث ( م - اميد  )

 

 

 

مهدي اخوان ثالث ( م - اميد ) در سال ۱۳۰۷ هجري شمسي در مشهد قدم به عرصهء هستي نهاد. نام پدرش، علي و نام مادرش مريم بود. پدر ِ مهدي از مردم يزد بود كه در جواني به مشهد مهاجرت كرده و در اين شهر سكونت اختيار نموده و ازدواج كرده بود. وي به شغل داروهاي گياهي و سنتي مشغول بود. اخوان به هنگام تولد با يك چشم واردِ اين جهان شد اما پس از مدتي چشمِ ديگر او به‌روي عالم و آدم باز شد، خود در اين باره مي گويد: « پدر من عطار - طبيب بود و مادر هم كارش خانه‌داري و بعدها هم دعاگويي و نماز و طاعت و زيارت امام رضا و از اين قبيل. بعد از مدتي با درمان‌هاي پدر و دعاهاي مادر ونذر و نيازهايش آن چشم ديگر را هم به دنيا گشودم. خدا به من رحم كرد و الا حالا دنيا را با يك چشم مي‌ديدم. اما حالا با دو چشم مي بينم .

 

مهدي اخوان ثالث تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و فارغ التحصيل هنرستان صنعتي شد. گرايش به هنر موسيقي، قسمتي از فعاليت‌هاي دوران كودكي مهدي اخوان ثالث را تشكيل مي‌داد او مي‌گويد : « مشكلي كه من داشتم در ابتداي كار پيش از كار شعر، پدرم مردي بود ـ يادش برايم گرامي ـ كه به قول معروف قدما روي خوش به بچه نمي‌خواست نشان بدهد، به پسرش به فرزندش يعني اخم‌ها در هم كشيده و از اين قبيل و من مانده بودم چه كنم، پيش از شعر، من با موسيقي سرو كار پيدا كرده بودم، پيش استاد سليمان روح افزا مي‌رفتم و همچنين پسرش ساز مي‌زدم، تار ... من نمي‌گذاشتم پدر بفهمد كه من با ساز سر و كار دارم، چون مي‌دانستم تعصبش را. برادرش را وادار كرد كه تار را دور بيندازد و كار نكند و اينها، تار برادرش را كه عموي من باشد، من گرفتم و خلاصه اينها .
بدين ترتيب كودكيِ وي با هنر شعر و موسيقي درهم آميخت هرچند پدرش معتقد بود كه «صداي تار همان صداي شيطان است» و او را از نزديك شدن به موسيقي باز مي‌داشت، او در اين‌باره مي‌گويد : « [پدرم] گفت: باباجان اين كار را ديگه نكن. گفتم چه كاري؟ گفت هموني كه گفتم. خوب البته فهميدم چي مي‌گه. بعد گفتم چرا آخه باباجان، مثلاً به چه دليل؟ گفت كه دليلش رو مي‌خواي؟ گفتم: بله. گفت: اين نكبت داره، صداي شيطان‎ِ ... و از اين حرف هايي كه مي شد نصيحت كرد ...

 

از استادانِ دوران كودكي مهدي اخوان ثالث در زمينه موسيقي، سليمان روح افزا يكي از نوازندگان تار بود. در شعر و شاعري نيز اين حركت در منزل مهيا گرديد؛ پدرش از آنجاييكه به شعر علاقه داشت انگيزهء لازم را در مهدي بوجود آورد، و در اين مسير معلمش پرويز كاويان جهرمي نيز از او حمايت نمود. چيزي نگذشت سر از «انجمن ادبي خراسان» درآورد و با بزرگان شعر آن روزگار از نزديك آشنا شد. از استاداني كه او در اين انجمن با آنها آشنا شد استاد نصرت (منشي باشي) شاعر خراساني بود كه اخوان ثالث درباره او چنين تعريف مي كند: « در خراسان وقتي كه تازه به شاعري رو كرده بودم ( سال هاي ۲۳- ۲۴ ) به يك انجمن ادبي دعوت شدم كه استاد كهنسالي به نام نصرت منشي باشي در صدر آن بود. هر وقت شعر مرا مي‌شنيد مي‌پرسيد تخلصتان چيست؟ او واجب مي‌دانست كه هر شاعري تخلصي داشته باشد و من نام ديگري نداشتم، سرانجام خودش نام اميد را به عنوان تخلص بر من نهاد ... ».

 

مهدي اخوان ثالث در سرودن شعر به سبك كلاسيك در قصيده سرايي (به شيوه اساتيد كهن خراسان و خاصه منوچهري) و غزلسرايي (ارغنون از جمله فعاليت‌هاي اين دوره اوست) و نيز به سبك نو (به شيوه نيما ، مانند مجموعه زمستان) طبع آزمايي كرد .

 

اخوان در سال ۱۳۲۹ با ايران (خديجه) اخوان ثالث، دختر عمويش ازدواج نمود. حاصل اين ازدواج سه دختر به نام هاي لاله، لولي، تنسگل و سه پسر به نام هاي توس، زردشت و مزدك علي مي‌باشد. از حوادث دلخراش دوره زندگي اخوان مي‌توان مرگ دو فرزندش را نام برد. در سال ۱۳۴۲ تنسگل دختر سوم وي هنوز چهار روز از تولدش نگذشته بود كه فوت كرد و در سال ۱۳۵۳ دختر اولش لاله در رودخانهء كرج غرق گرديد، اين دو واقعه ضربهء سختي بر او وارد كرد. از ديگر رويدادهاي زندگي مهدي اخوان ثالث، حوادث پيش از انقلاب و قرارگرفتن وي در صفِ مخالفين رژيم بود. پس از كودتاي ۲۸ مرداد سال ۳۲ ايران چهرهء ديگري به‌خود گرفت و نظام سياسي-فرهنگي جامعهء آن‌زمان به‌كلي دگرگون شد. اخوان نيز مانند بسياري از اهل قلم، دستگير و روانهء زندان شد. او در اين زمان از امضاي تعهدنامه جهت آزادي از زندان امتناع كرد و ناگزير چند ماه در زندان ماند؛ اخوان در شعر ِ «نادر يا اسكندر» لحظه‌اي تصور مي‌كند كه مادرش به ديدار او مي‌رود و از او مي‌خواهد كه با امضاي تعهدنامه از زندان آزاد شود اما اخوان نمي‌پذيرد :


باز مي‌بينم كه پشت ميله‌ها مادرم استاده با چشمان تر
ناله‌اش گم گشته در فريادها گويي از خود پرسد آيا نيست كر


آخر انگشتي كند چون خامه‌اي دست ديگر را بسان نامه‌اي گويد:


بنويس و راحت شو

به رمز تو عجب ديوانه و خودكامه‌اي

من سري بالا زنم چون ماكيان

از پس ِ نوشيدن هر جرعه آب

مادرم جنباند از افسوس سر

هرچه آن گويد اين بيند جواب

 

 

پس از آزاد شدن از زندان، اخوان ثالث تا آخر عمر ديگر هيچ‌گاه براي حزب و دسته‌اي خاص فعاليت نكرد و در واقع از كارهاي روزمرهء سياسي كناره‌گيري كرد و براي امرار معاش به روزنامهء «ايران ما» پيوست. اما طولي نكشيد كه در سال ۱۳۴۴ براي دومين بار راهي زندان شد؛ اما اين بار اتهام او سياسي نبود، اگرچه اشعارش در اين زمان حكايت از مردمي‌است كه زير فشار قدرت حاكمه قرار داشتند و او راوي قصه‌هاي آنان بود، اما قصه‌اي به نام «قصهء قصاب كش» يا «قصاب جماعت حاكم و م. اميد جماعت محكوم» باعث شد مردي از او شكايت نمايد؛ ابراهيم گلستان از دوستان مهدي اخوان چنين تعريف مي‌كند :

 

مردي به دادگستري از دست او شكايت برد ـ دست؟ ـ و چرخ دادگستري آهسته به راه افتاد تا اينكه با تمامي كوشش‌ها كه اين شكايت را بمالانند كار ِ محاكمه آخر شروع شد. در دادگاه شاعر به جاي يك اِنكار - كاري كه آسان ميسر بود چون ابراز جرم در اين جور موردها كمتر در دادگاه‌ها نشان‌دادني هستند - بعد از صرف مقدماتِ مبسوطي، اهورايش بيامرزاد و زردشتش ببخشايد، برخاست حمله برد بر محدويت‌هاي ضد نفس و آزادي، و همچنين بر انواع مالكيت‌ها - چيزهايي كه حرفه و درآمد قاضي ها، موجوديت قضاوت و قانون و دادگاه يكسر، مطلقا به آنها بستگي دارد، قاضي اول كوشيده بود كه جدي نگيرد و از خر ِ شيطان او را بياورد پايين، اما همان مقدمات صبحگاهي مبسوط كار خود را كرد، شاعر را وادار كرد، دور بردارد، و دور هم برداشت تا حدي كه قاضي عاجز شد. او را محكوم كرد به زندان به‌حداقل ِ ممكن زندان. هرچند مفهوم زندان حداقل برنمي دارد، قاضي در دست قانون بود .

 

از آنجايي كه دوست نداشت تا براي هيچ و پوچ زندگي خود را در پشت ميله‌ها سپري نمايد، خود را از نظرها پنهان كرد. با اين اتفاق ماندنِ او در راديو نيز ميسر نبود، زيرا از نظر قانوني اين امر با كار دولتي مغايرت داشت، از اين رو تا مدت‌ها با نام همسرش براي راديو نويسندگي مي‌كرد. اما در تابستان ۱۳۴۴ تحملش تمام شد و خود را به زندان قصر معرفي كرد. زنداني شدن اخوان دردسرهاي زيادي براي او ايجاد نمود و خانواده‌اش را در تنگناي مادي قرار داد .

مهدي اخوان ثالث در روز يكشنبه ۴ شهريور ۱۳۶۹ در بيمارستان مهر تهران بدرود حيات گفت و پيكرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسي در باغ توس به خاك سپردند.

 


==== تا آفتابي ديگر ===

۱۹۶ بازديد
 

رهروان خسته را احساس خواهم داد
ماه هاي ديگري در آسمان كهنه خواهم كاشت
نورهاي تازه اي در چشم هاي مات خواهم ريخت
لحظه ها را در دو دستم جاي خواهم داد
سهره ها را از قفس پرواز خواهم داد
چشم ها را باز خواهم كرد
خواب ها را در حقيقت روح خواهم داد
ديده ها را از پس ظلمت به سوي ماه خواهم خواند
نغمه ها را در زبان چشم خواهم كاشت
گوش ها را باز خواهم كرد
آفتاب ديگري در آسمان لحظه خواهم كاشت
لحظه ها را در دو دستم جاي خواهم داد
سوي خورشيدي دگر پرواز خواهم كرد

 

 

خسرو گلسرخي