::::=::: جاده مرا دور مي كند :::=::::

بهترين مطالب و جملات خواندني زيبا

  • حرفي از نام تو
  • حرفي از نام تو
  • ҖҖ     گره     ҖҖ
  • 777
  • 7

::::=::: جاده مرا دور مي كند :::=::::

۱۴۷ بازديد

 

از جاده مي پرسم
از سايه اي كه قدم هايم را از بر است
نمي دانم از كجاي آمدن مي آيم
كه تا همين جاي راه
فقط يك سايه با من آمده
است
كه از سي سالگي
فقط يك سوال گمشده مي داند
از ماه مي پرسم
كه روزهاي تا آمدن دنيا را از بر است
كودكي هاي من در كجاي تا سي سالگي گم شد؟
جاده مادرم را دور مي كند
و غروب يكي از همين شعرها بود
كه پدر
رو به آفتاب مرد
و كودكي هاي من
در سي سالگي چه
زود تمام شد
از جاده مي پرسم
كه مرا دور مي كند
كجاي پيچ درختان و فراموشي آفتاب
راه ، به تنهاترين خانه ي جهان مي رسد ؟
 
كودكي در اتاق مستطيل
تا سي سالگي را صدا مي كند
و جاده ها چه قدر عجيب اند
كه به هيچ سوالي جواب نمي دهند
كه در هيچ جاي رفتن نمي
ميرند
در امتداد اين گمشدن
هي سوال مي كنم و باز
جاده مرا دور مي كند
تا اتاق مستطيل
بايد از فراموشي نه آفتاب
كه از فراموشي دير سالگي بگذرم

 

 

هيوا مسيح


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد